من زنده ام نومن زنده ام نویسنده:معصومه آباد ناشر:بروج من زنده ام مجموعه خاطرات معصومه آباد از روزهای کودکی تا زمان اسارتش در اردوگاه های رژیم بعث عراق است.این کتاب به همراه تقریظ از مقام معظم رهبری روانه بازارنشرشده است. درتقریظ ایشان آمده است:""کتاب را با احساس دوگانه اندوه و افتخاروگاه از پشت پرده اشک خواندم و برآن صبر و همت و پاکی وصفا و براین هنرمندی درمجسم کردن زیبائی ها و زشتی ها و رنج هاوشادی ها آفرین گفتم.گنجینه یادها و خاطره های مجاهدان و آزادگان ذخیره عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار ودرس ها و آموختنی هاراپرشمار می کند.خدمت بزرگی است آنهاراازذهن ها و حافظه ها بیرون کشیدن وبه قلم هنر نمایش سپردن این نیزازنوشته هایی است که ترجمه اش لازم است،به چهاربانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده وراوی هنرمندآن سلام می فرستم."" معصومه آباد می گوید:""با خودم عهد بستم که حقیقت را همچنان که دیده وشنیدم بدون اغراق بگویم.مبالغه آفت حقیقت است .میآن جایی که گریه کردم،می گویم گریه کردم و آن جا که ترسیدم،میگویم ترسیدم!""لحن اثر پابه پای احوال نویسنده و عرصه های مختلفی که تجربه می کندفپیش می رود.بعثی ها اورا ""دختر خمینی"" نام می گذارندوبه او وهمراهانش،ژنرال می گویند.معصومه می گوید:""عنوان بنت الخمینی وژنرال به من جسارت و جرات بیشتری می داد..احساس کردم من سفیر انقلاب به سرزمین همسایه هستم!وتقدیرالهی این ماموریت رابرایم رقم زده است.گاهی با دوستانش،سرودهای انقلابی می خوانند:خمینی ای امام!خمینی ای امام!ای مجاهد ای مظهر شرف...نیروهای بعثی با کابل های چرمی که داخل شان سیم های برقی رد می شد.تا آنجا که قدرت داشتندبه سر و تن او وشمسی و فاطمه و حلیمه زدند..معصومه یکباره کابل رااز دست ماموربعثی کشید و تا آنجا که قدرت داشت به پاها و هیکل او ضربه زد!شجاعت معصومه و دوستانش، سبب شدتامحمدجوادتندگویان که در سلول کناری بود فریادزد:ن"صرومن الله و فتح قریب"و بقیه اسرای مردهم یکپارچه و "بشرالمومنین"رافریاد کردند.یسنده:معصومه آباد ناشر:بروج من زنده ام مجموعه خاطرات معصومه آباد از روزهای کودکی تا زمان اسارتش در اردوگاه های رژیم بعث عراق است.این کتاب به همراه تقریظ از مقام معظم رهبری روانه بازارنشرشده است. درتقریظ ایشان آمده است:""کتاب را با احساس دوگانه اندوه و افتخاروگاه از پشت پرده اشک خواندم و برآن صبر و همت و پاکی وصفا و براین هنرمندی درمجسم کردن زیبائی ها و زشتی ها و رنج هاوشادی ها آفرین گفتم.گنجینه یادها و خاطره های مجاهدان و آزادگان ذخیره عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار ودرس ها و آموختنی هاراپرشمار می کند.خدمت بزرگی است آنهاراازذهن ها و حافظه ها بیرون کشیدن وبه قلم هنر نمایش سپردن این نیزازنوشته هایی است که ترجمه اش لازم است،به چهاربانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده وراوی هنرمندآن سلام می فرستم."" معصومه آباد می گوید:""با خودم عهد بستم که حقیقت را همچنان که دیده وشنیدم بدون اغراق بگویم.مبالغه آفت حقیقت است .میآن جایی که گریه کردم،می گویم گریه کردم و آن جا که ترسیدم،میگویم ترسیدم!""لحن اثر پابه پای احوال نویسنده و عرصه های مختلفی که تجربه می کندفپیش می رود.بعثی ها اورا ""دختر خمینی"" نام می گذارندوبه او وهمراهانش،ژنرال می گویند.معصومه می گوید:""عنوان بنت الخمینی وژنرال به من جسارت و جرات بیشتری می داد..احساس کردم من سفیر انقلاب به سرزمین همسایه هستم!وتقدیرالهی این ماموریت رابرایم رقم زده است.گاهی با دوستانش،سرودهای انقلابی می خوانند:خمینی ای امام!خمینی ای امام!ای مجاهد ای مظهر شرف...نیروهای بعثی با کابل های چرمی که داخل شان سیم های برقی رد می شد.تا آنجا که قدرت داشتندبه سر و تن او وشمسی و فاطمه و حلیمه زدند..معصومه یکباره کابل رااز دست ماموربعثی کشید و تا آنجا که قدرت داشت به پاها و هیکل او ضربه زد!شجاعت معصومه و دوستانش، سبب شدتامحمدجوادتندگویان که در سلول کناری بود فریادزد:ن"صرومن الله و فتح قریب"و بقیه اسرای مردهم یکپارچه و "بشرالمومنین"رافریاد کردند.